یادداشت کوچولوی امروز !

این روزا خیلی حساس شدم ، یعنی خیلی وقته !

اعصاب داغون تر شدم ! یعنی حرص می خورم واسه هر چیزی که ناراحتم می کنه .

اما چند روزه که خوبم و احساس می کنم روزای آرومی دارم ! شب که می شه می گم خدا رو شکر که اینقدر آروم بود امروزم ، بعد یاد اعصاب خوردیای طول روزم می افتم ، بعد سریع می گم بی خیال فکرشم نکن ...

شب های  آرام تری دارم ،

3 شبه خوب  داشتم ... 

با اینکه امروز ...

بگذریم، امروز خیلی خسته شدم ، از صبح تا ساعت 4 بعد از ظهر توی یک اداره واسه تنظیمات شبکه پشت 47 تا computer نشستم ، رکورد بود برای خودم !

البته به یه همکارم می گفتم امروز من یه رکورد جدید واسه خودم زدم ، می گفت تو که هر روز تو یه کاری رکورد می زنی ! که البته یجورایی حرفش راست بود .

خلاصه اینکه یه عالمه کار عقب افتاده دارم واسه خودم ، این روزا به شدت سرم شلوغه .

* گاهی با خودم می گم کاش واسه جایی که رفتم مصاحبه قبول شم و کلا از این شرکت برم و از اینهمه کار خلاص شم ...

خیلی اون محیط رو دوست داشتم ، اونا هم که سریعا یه نفر رو می خواستند ! نمی دونم پس چرا بهم زنگ نمی زنند ؟؟؟!!!

* قلبم دوباره تند می زنه و پر احساسه  ، گرچه گفتن این جمله برام خیلی سخته از بس که دور و برم آدمایی هستن که دوستشون داشتم و الان پشیمونم کردن ، مثل دوست و همکار جدیدم که دست دشمن قبلیم رو از پشت بسته ...

(خیلی هم تو کارم فضولی می کنه که دیگه دیوانم کرده !!! نمی دونم باهاش چیکار کنم ! فقط دوست دارم برم و از دستش راحت شم ...  )

اما از همه اینا که بگذریم خودم رو خیلی هم دوست دارم !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد