سلام . سلام به همه و خودم . سلام به الهه و " دل کوچولویی " که براش می نویسم .
( حرفای خودم و دلم رو می خواستم فقط واسه خودم بنویسم . ولی خب دیدم حالا فرقی نمی کنه . فعلا اینجا باشه . شاید یه زمانی دیگر بخوایم بریم تو پست رمزدار با هم بحرفیم !!! )
گاهی با هم خوبیم و گاه یکم دلگیر می شیم از هم ، ولی بی شک هنوز هم می دونیم چقدر همدیگر رو دوست داریم . من وتو همیشه یاد خاطراتمون می افتیم . خاطرات خوب و بدمون . نمی دونم تقصیر منه یا توی کوچولو که گاهی اینقدر روزامون زشت می شن و بعدم یاد آوریشون دل کوچولوی منو خیلی می رنجونه ...
شب یلدای سال گذشته ، خیلی شب خوبی نبود واسم . بهم خوش نگذشت چون ناراحت بودم و غمگین ! یادته ؟ یادته اون شب حالم بهم خورد ؟ تا صبح نتونستم بخوابم و فشارم که همیشه پایینه ، اون شبم که خیلی دیگه اومده بود پایین تر !!! و قلبم ... خلاصه کارمون کشید به بیمارستان ! ( هنوز پوستمون کلفت نشده بود به عبارتی ! و اینکه الهه ی بیچاره خیلی حساس بود . ) این الهه ای که خیلی دوسش دارم این یه سال رو اینقد غصه خورده که دیگه بیشتر عادت داره ! مثلا نمی بینی الان سالمیم ؟! هم من ، هم تو ... سر می کنیم با هم ! با غصه هامون ... به عبارتی چه می شود کرد ؟! یعنی فعلا نمی شود کاری کرد ، جز صبر و تحمل و سکوووت . تا ببینم ... نمی دونم !
دیروز هم خیلی روز سخت و خسته کننده ای بود . شبش که نخوابیده بودم و مهمونم داشتیم ، صبحم به زور بیدار شدم و رفتم سر کلاس ، بعدشم تا غروب کلاس داشتم . قرار بود برم از یکی واسه یه دوست جدیدم جزوه هم بگیرم و دوباره رفتم اونجا !!! خیلی خسته بودم . اصلا موقع برگشتن احساس می کردم دلم می خواد تو تاکسی بخوابم . می گفتم الهه جون آخه مجبوری حالا امشب حتما بری واسش جزوه بگیری که سریع رسیدی خونه ، و لباسات رو عوض کردی و ...
تموم شد این ، حالا سریع اومدم پریدم تو تختم که مامان زنگید که سریع آماده شو که باید بریم مهمونی و الهه ی خسته نخوابید !
گرچه سردرد گرفته بودم و چشام درد می کرد ولی خوش گذشت و مثل همه شب یلداها
خوب و خوشمزه !!!
ولی آخرش یکم بد بود ! یکم که چه عرض کنم ، مثل اینکه قرار است حالمان همیشه گرفته شود در این شبهای طولانی ... ساعت 3 بود که رفتم بخوابم دیگه ، خیلی خسته و کلافه و غمگین ! 5 شد از خواب پریدم !!! دیگه همه تنم درد می کرد ، نمی تونستم بخوابم ، تا اینکه دوباره رفتیم دانشگاه و سر کلاسم که همش خوابم می یومد و چقدر هم که بعضی استادا کفر آدم رو در می یارن ! انگار مجبورا بیان سر کلاس یه پولی بگیرن فقط کلا نیم ساعتم درس نمی ده !!! خودشم که هیچی نمی فهمه ! بعد یه استاد می بینی با چه عشقی از صبح تا شب زحمت می کشه ، به دانشجو یه چیزی یاد بده !!!
می دونی عزیزم همه یه مدل نیستن ، یکی کارشو خوب بلده و یکی هم نه ! همه جا تضاد هست ، همه جای این دنیای پیچیده ! که گاهی می شه همه چیزش رو عین هم دید ، حتی همه ی انسانهای مختلف و خاصش رو ! گاه می شه هزاران شباهت در بی ربط ترین وقایع هم دید ، (ماجرای دایره و مستطیل شبیه به هم یا هر دو متنی هس که به نظرم گاهی بسیار هم نزدیکند ! ) این دنیا یکی از چیزای جالش که منو متحیر کرده ، ارتباطات متناسب و گاه نا متناسبی هس که بین همه چیزش وجود داره ، گاه می بینیم و حس می کنیم و گاه نه !!!
زندگی بازی پیچیده و جالبیه ، با همه ی تشابهاتش با مال بقیه مارپیچ تو با مال هیچکس برابر نیس و گاهی هزاران هزار تکرار این بار در یک پازل جوری کنار هم قرار می گیرن که فقط تویی و تو و هیچکس نه می تونه "کاملا" درکت کنه یا راهنماییت . حل این مسائل پیچیده و جدید ، و همچنین درک تشابهات و دیدن این تکرار ها در مارپیچ بقیه ، گاهی چراغ های زیادی روشن می کنه برامون ، اما مارپیچی که درونش گیر کردیم ، خیلی ترسناک و پر پیچ و خمه ! دل کوچولوی من گاهی درکش من و تو رو خیلی مردد می کنه . ولی بی شک من و توییم که توی این همه تاریکی و وحشت ، توی تنهایی ها و توی شلوغیه جمعیت " آدم های رنگ به رنگ ! " همیشه با همیم ، دستت رو بده به من و مطمئن باش ما می تونیم ، همین طور که تا الانش نا امیدت نکردم ، باز هم هستم ، هواتو دارم ، هرچقدر هم که تو ضربه بخوری و من خرد بشم ! ما به راه خودمون ادامه می دیم و من همه ی سعیم رو می کنم که چراغ های بیشتری برات روشن کنم .
( از شب یلدا به کجا رسیدیم !!! )
(شاید حرفام با هر کسی تموم بشه ولی هیچ وقت از نطق واسه الهه و گفتن درد دل ها باهاش خسته نمی شم ، واسه همینه که عاشق این دفتر قرمز شدم و اگر شروع کنم به نوشتن برای این دل کوچولو ... بستنش دشواره ! )
{یه روزی منو غمگین می کنی و خودت شاد می شی ،
در عجبم از تو ای " همنوع!!! " که غم تو این چنین دلم را می آزارد ... }
(فکر کنم با خوندن پر حرفیهای من و دلم ، همه ترجیح بدن " مزخرفاتم! " رو تو همون پست رمزدار بنویسم !!! )
سلام وب باحالی داری اگه مایل به تبادل لینک هستید منوبانام سایه وستاره لینک کن وخبرم کن تا شماروهم لینک کنم مرسی
سلام
یه کمی گیج شدم یعنی زیاد این شاخه اون شاخه پریدی.
اما راستش الان خیلی بهت حسودیم شد آخه من هیچ وقت بادلم صمیمی نبودم اصلا بهش اهمیت نمی دادم. ممنون که منو با دلم آشتی دادی.
راستی خیلی خوبه که حرفاتو اینجا می نویسی اصلا وب واسه همینه دیگه
سلام . حالا سعی کردم کنترل کنم ذهنم رو که سریع تموم شه مثلا
!!! 

یه ساله من با دلم صمیمی شدیم ! یه دفتر قرمز برداشتم و شروع کردم به نوشتن توش ! هروقت که دلم گرفت و غصه دار شدم ! به عبارتی می خواستم به حرفای دلم گوش کنم و ... از بچگی این کارو می کردم ! غصه دار ترین حالتم که گریم می گرفت و می رفتم تو اتاقم و در رو می بستم که هیچکس نبینتم و گریه کنم ! یه کاغذ بر می داشتم و توش می نوشتم چم شده و ... حرفای دلم رو می زدم و آروم می شدم و اون کاغذ رو میریختم دور و هیچکس نمی فهمید که الهه ناراحتم می شه !!! هنوزم خیلیا نمی دونن که منم گاهی شادم ُ گاهی غمگین ! گاهی دلخورم از همه چیز ! از دنیا بدم هم می یاد !!! شاید دیگه اشک نمی ریزم ولی غصه هام بزرگترن انگار ! این حالی که برات می گم شاید از اون بچگی تا الان نهایتا ۵ یا ۶ بار برام پیش اومده باشه ! ولی تو یه سالی که گذشت خیلی بیشتر بود !!! خیلی از زشتیهای آدما و دنیا رو دیدم و این دفتر خیلی از برگاش پر شد ... با اینکه همون اولش به دلم قول دادم خیلی قدرشو بدونم و هواشو داشته باشم . بازم غصه خورده ! خیلی ! دل کوچولوی بیچاره ی من حسودی نداره اصلا !!! الهه باید بیشتر از اینا قدرش رو بدونه ... آخه ارزشش رو داره !
می دونی مهدی تقصیر من نیست ! ذهن خیلی سریعی دارم ! ذهنم هر لحظه رو چند شاخه داره می پره واسه خودش !!!!!
گاهی خودم جا می مونم !!!
واااااااااااااای ببخش خیلی زیاد شد !!! گفته بودم که پر حرفم
سلاااااااام





چطوری؟
خوبی؟
به به
چه قلمی
حال کردیم
و حال نکردیم
حال کردیم چون قلمت قشنگ بود
حال نکردیم چون : بیمارستان واسه چی؟
چی شده اخه؟
قلبت خراب شده؟
چی شده؟
راستی
مگه دایره و مستطیل شبیه همن؟
سلام . جدی حال کردی ؟ یا مسخرم می کنی ؟!


)
اگه بخوای می تونم یه صفحه از شباهتاشون بنویسم ُ ولی همین بس است که هر دو اشکال بسته ی هندسی متشکل از بی نهایت نقطه ی کاملا یکسان هستند ! مگر نه ؟!
ولی خب تو می تونی بگی نه !
من که گفتم الان دیگه همه می فهمین من خلم !!!
قلبم هم خوبه فعلا ! ( به کوری چشم بعضیا !!!
دایره و مستطیل که هیچ مثلث هم شبیه اینهاست !
همیشه می شه تو همه چیز نه آورد !!! اینو جدی می گم ! چون خودم خیلی تو کار اثبات مفاهیم کاملا مخالف هم هستم ! البته همیشه در ذهن خودم !!! چون هرگز حس نکردم با کس دیگری هم می تونم خیلی از حرفا رو بزنم ! خیلی از افکارم رو فقط در ذهن خودم دارم !!! مثل خیلی از احساسات درون دلم !
راستش از اپت خیلی حال کردم
گفتم بزا ۲ تا نظر بزارم
ما هم با نظرات شما بسیار بسیار شاد می شیم !
سلام
خب این خصلت همه خانم هاست که ذهنشون . . .
من که گریه نکردم.
راستی جواب نظر محمد رو خوندم نمی دونستم که خ. . .
من هم خیلی وقتا اینقدر دوست داشتم بنویسم در دلامو اما تا قلم گرفتم دستم و یه خط نوشتم حالم از دست خطم بهم خورد و پشیمون شدم/ آخه خیلی بد خط هستم به خاطر همین اومدم تو وب اما اینجا هم نمیشه راحت بود نمیدونم چرا. ولی مطمئنم اگر دست خط خوبی داشتم یکی از بهترین نویسنده ها می شدم.
حیف این استعداد که داره حروم میشه.
لوس پررو !
کی خله ؟!

هرکی باید جواب خودشو بخونه فقط !!!
دست خط منم خیلی عالی نیست !!!
تو وب بنویس دیگه !!!به قول مهدی : وب ماله همینه دیگه !
خب جواب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من که نگفتم که خلی. اما مگه . . .
هیچی بابا اصلا ولش کن
فعلا بای تا شنبه.
مگه ... ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
جمعه ؟!
سلام

چطوری؟
خوبی؟
ممنون
جواب نظراتمم خوندم
اوب دایره و مثلث و اینا رو خوب اومدی
خوشمان امد
خب خسته بودن مگه دلیلی غیر از زیاد کار کردن هم داره؟
خب خسته بودم دیگه
فدات
ما اینیم دیگه !!!

شما خوبی ؟!
خسته نباشیییییییییییییییید !
سلام الهه
چطوری؟
خوبی؟
منم خوبم
اپم
سلام
چون اصرار کردی جمعه هم اومدم می خواستم مثلا امروز بشینم یه ذره درس بخونما مگه میزارید شماها
راستی آپم.
ای بابا شوخی کردم
منظورت از اینکه هم تنهایی و هم میخوای ادامه بدی چی بود؟
یعنی دوست داری تنهایی رو؟
من هم خیلی بهش عشق می ورزم آخه ما دوتا همیشه باهمیم.
ولی به قول یکی از بهترین دوستام که میگه: تو نمیخاد به فکر تنهایی باشی تنهایی خودش تنهاست فقط به فکر کسی باش که بدون تو تنهاست. راست میگه مگه نه؟
اما میدونی چیه هر چی دنبال اون یه نفر گشتم پیداش نکردم.
ببخشید دوباره پر حرفی کردم.
آپمممممممممممممممممم بیا
سلام الهه جونم
تو ازم جون بخواه گلم
چه خدمتی از دست من ساختس دوست نازنیم؟
سلام الهه
چطوری؟
خوبی؟
شرمنده دیر اومدم اخه نمیشد
پریشب که با مهدی رفتیم بیرون زورکی ما رو برد خونشون خودشم زنگ زد به مامانم گفت و . . . خلاصه اونشب اونجا بودم و اگه میخواستم نظرات رو ج بدمخیلی طول میکشید منم خجالت میکشیدم . . .
دیشبم که تا دیر وقت مهمون اینا داشتیم منم خیلی خسته بود حسش نبود
امشبم که اومدم
فدات
راستی

کدوم غلط املایی ها؟
منم دلم تنگیده بود
سلام
چطوری؟
ئه
اونارو میگفتی
اخه نوشته بودی که :لحن رو درست کن
فکر کردم از لحن صحبت کردنم بدت اومده اونو نوشتی
اصلا فکر نمیکردم منظورت غلط املایی باشه
بقیشو هم نفهمیدم به رو خودم نیووردم
اما جدا غیر از لحن من اون دوتای دیگه رو که گفتیو پیدا نکردما
من خوشحال میشم غلز هامو بم بگی
فدات
نه بابا این چه حرفیه !!!


من که نمی گم لحنت رو درس کن !!!
بقیش چی بود نفهمیدی ؟!
مگه دوتا دیگه هم گفتم ؟!
جدی خوشحال می شی ؟
سلام خوبی؟
من همین جام تو کوجای؟
سلام
الان که خودم میخواستم بشمردم سختم بود
چطوری؟
مرسی بایت غلط ها
اره خوشحال میشم
میگم
دستت درد نکنه . عجب حوصله ای به خرج دادی ۲۲ تا خط شمردی
مهم نیست برام نمره
البته پاس بشه که خیلی بهتره
مهدی هم همینجاس
ماشین دار هم شده
فدات
راستی
چرا
نظر شما هم خیلی برام مهم بود
اما من گفتم اکثریت . . .
شما جبا خودم جزئ اقلیتها بودی
سلام
خوشحالم از اشنایی باهات
خیلی طولانی بود ولی تمامشو تقریبا خوندم
جالب بود
سلام
منم خوشحالم و ممنون
سلام الهه خانم خوبی من از وبلاگ شما خوشم اومد از شما خواهش میکنم که به وبلاگ من هم سر بزنی و نظر بدی منتظر شما هستم