این روزها اینقدر کتاب خوندم ...
خیلی خوندم
خیلی خوابیدم
خیلی فکر کردم
کمتر غصه خوردم
امشب که رفته بودم به یکی از آشناهامون فوت پدرش رو تسلیت بگم
یهو گریم گرفت ...
همیشه در چنین مواقعی من حتی به زور نیشم رو می بستم !!!
اونجا بود که فهمیدم چقدر داغونه اوضاع دلم ...
گوشیم خاموش شده بود یهو واسه خودش !!! اینقدر زور زدم روشن شه نشد که نشد ... کلیدش نمی رفت پایین گویا ! خلاصه دادم داداشم روشنش کرد ولی الان انگشت اشاره ی دست راستم که بیچاره هی روی کلید گوشی فشرده می شد اونم بیخودی ! داره از درد می میره ! هیه
امروز کمدم رو باز کردم یه عالمه کتاب و دفتر و جزوات دوره ی دبیرستان و پیشدانشگاهی رو ریختم دور !!! گویا دیگه با تموم شدن درسم مطمئن شدم دیگه به دردم نمی خورن !!! فقط موندم چرا اینقدر دیر ...
خسته ام از خودم ...
خیلی زیادی ...
دارم چرت و پرت می گم !
همش از اعصاب داغونمه ...
مغز قاطی من
« اینجا همه چیز در همه ... »
آخه الهی انگشتت درد گرفت؟!





یه چیزی...
من برعکس تو حتی کتابای اول دبستانم رو هم نگه داشتم چون با دیدنشون یاد خاطرات مدرسم میوفته...هیچ کدومو نه دور اندختم و نه پاره کردم
برات آرزوی بهترین ها رو دارم خواهر عزیزم
بوووووووووووووووووووووووووووووس
عزیز دلم منم همه چیز رو نگه می داشتما ... ولی مامان دعوام میکنه آخه . اجازه نمی ده تمام خونه رو پر کنم
هیه


هیه
اینا رو خودم ریختم دور ...
خاطرات کنکور نیس خیلی هم شیرین بود !!!
شکیبای گلم آرزوهات رو هدر نده
عزیز دلم برام دعا کن ...
کاش میدونستم نت هستی زودتر میگفتم بیای یاهو ...
از کی بهت گفتم کارت دارما ،
هنوز حرفام تو دلم مونده
ممنون که سر زدی
ممنون بابت تسلیتت
قالب نو مبارک
من قاطی ترم
سلام
خواهش می شه
از شما هم ممنون
ایشالا بعد این همیشه شادی باشه تو زندگیت
سلام

خوبی؟
خوش به حالت کتاب خوندی
منم خیلی دوس دارم
اما کتاب درس حسابی دم دستم نیس
سلام
خودت خوبی ؟
چه موضوعی علاقه داری ؟
منم خیلی چیز درست حسابی دم دستم نیست ولی هرچی باشه واسم بهتر از نخوندنه !!!
بگو چه موضوعی دوس داری اگه چیزی داشتم واست بفرستم بخونی !
سلام
خوبی؟
نظر من کو؟
سلام
مرسی
عصبانی نشو !
هست
موضوع انسان شناسی دوست دارم
و رمان