thank GOD for THIS moment



درد دل با خدا

خدایا ،

می دونی که ، دلم گرفته ، از دست خودم ! دیروز که فکر می کردم ، با خودم می گفتم با همه ی کمبودایی که دارم حسشون می کنم و از نظر روحی آزارم میدن ، بازهم چقدر خوشبختم که حس میکنم تو هوامو داری.

خدایا من میدونم خیلی چیزا بهم دادی که لایقشون نیستم ، اما تو تنها کسی هستی که همیشه می تونم ازش طلبکار باشم . متاسفانه برای همه میمیریم و قدرمونو نمی دونن اما به تو که می رسه ، به خاطر هرچیزی ازت طلبکاریم.

خدایا هم می دونم در حقت خیلی قدر ناشناسم و هم می دونم چقدر بزرگواری که هوامو داری

خدایا خیلی خوشحالم که میدونم چقدر دوستم داری ؛ گرچه باعث شرمندگیمه !

خدا جونم، سعی می کنم صبور باشم و با شرایط زندگی بسازم. همیشه ازت صبر و آرامش خواستم ، اما می خوام بهت بگم رسیدن به صبر و آرامش با همه ی چیزایی که بهم دادی ، شدنیه اما من خیلی پررو و زیاده خواهم !

کمکم کن حکمتت رو بهتر درک کنم. چند تا خواهش بزرگ ازت دارم،

کمکم کن هرگز دل کسی رو نشکنم، منظورم دوستام و اطرافیان هم هست اما بیشتر مامان و بابام برام مهمن ، نمی دونم چرا اما مدتیه خیلی احساس می کنم بهشون مدیونم، مدیون محبتایی که پاسخی نمی گیرن.

درگیر کارام هستم،غروبا دیر میرم خونه،وقتم و باهاشون نمی گذرونم، خستم و به خاطر ناراحتی های روحیم ازشون فاصله میگیرم. اما واقعا دوستشون دارم، خدایا ازت براشون سلامتی و شادی می خوام.

کمکم کن هواشون رو داشته باشم ...

خدایا بهم کمک کن تا ارادم مثل قدیما بشه، دوباره همون الهه‌ی محکــــم و استوار شم با همون اراده‌ی آهنین !

خدایا کمک کن بتونم به موفقیت های بزرگ برسم، قدر موقعیت‌هام رو بدونم و تو مسیری که هستم پیشرفت کنم و روز به روز بهتر از قبل بشم.

خدایا کمکم کن تو کارم هم دوباره جدی شم و اوضاع کارا بهتر پیش بره.

و از همه محمتر، خدایا رابطه ی خودم و خودت رو بهتر کن !

دوستت دارم خدای خوب و مهربونم ! یه دعای خصوصی و ویژه هم برای یه نفر دیگه دارم که به خودت میگم فقط :D هیه

 

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تعطیلات ...

دلم گرفته ؛ مثل خیلی از وقتای دیگه ...

از اون دل گرفتنایی که آدم احساس می کنه دلش می خواد با یکی درد دل کنه ، شاید با خودش !

4 روز مهمون داشتیم ، تازه رفتن مهمونامون ، من دیگه حسابی خسته شدم ، از بس که دیگه 1 ثانیه هم تنها نبودم و همه جا باهاشون رفتم، البته به زور ...

نمیدونم کلا چرا بعضی از آدما از تعطیلات واسه مهمونیا استفاده می کنن، دوست دارم تعطیلات رو بیشتر استراحت کنم ! که هیچوقت نمیشه . مخصوصا آخر هفته ها که وقتی سریع تموم میشن و باید یک هفته دیگه از صبح تا شب کار کنم اعصابم خورد میشه. گرچه اینطوری زمان زودتر می گذره و خداییش اصلا گذر زمان رو حس نمی کنم. اما غمگینم، عمرمون داره با غم و غصه هامون زود تموم میشه و نمیدونم چقدر دیگه از این زندگی پوچ و بیخود من باقی مونده !!!

همین چند ساعتی که بیکار شدم دوباره یه عالمه افکار منفی تو سرم اومده ! حوصله ی انجام هیچ کاری رو ندارم و حالم از گذشته و حال و آینده بهم می خوره ...

امروز برای چند لحظه که دلم خیلی گرفته بود و داشت گریم می گرفت ، به این فکر می کردم که دیگه تا آخر عمر هروقت به هر بهونه ای می تونم گریه کنم و همیشه یه غمی هست که تو دلم و ذهنم باشه ، حتی وقتایی که شادم ، مثل پیرزنا !!!

نمی دونم والا

خدایا عاقبت این زندگی ما چی میشه ؟؟؟!!!


بلاگ اسکای ...

سلام

بعد از مدتها اومدم به وبلاگ سر بزنما

اصلا در نگاه اول از تغییرات بلاگ اسکای خوشم نیومد

افتضاحه ...

اما بلاگ اسکای واقعا یه گنجینست برای من

گنجینه ای از خاطرات خوب ...

و یه مجموعه از یادگاری های خوب ...