غروب جمعه بارونی !

غروب جمعه بارونی ...

با قلبی که پر از غمه ...

روی تراس میمونی و بیرونو نگاه میکنی ...

صدای بارون رو گوش میدی و نمیدونی حتی داری به چی فکر میکنی ...

داری یه آهنگو برای بار چندم ؟! گوش میدی !

...............


خداایا خیلی ازت ممنونم ؛ به خاطر همه چیز ...

بدان ، خدایی که گنج های آسمان و زمین در دست اوست ، به تو اجازه ی درخواست داده ، و اجابت آن را بر عهده گرفته است .

تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطا کند ، درخواست رحمت کنی تا ببخشاید ،

و خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند ،
و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری ،

و در صورت ارتکاب گناه دَرِ توبه را مسدود نکرده است ،
در کیفر تو شتاب نداشته ، و در توبه و بازگشت ، بر تو عیب نگرفته است ،

در آنجا که رسوایی سزاوار توست ، رسوا نساخته ، و برای بازگشت به خویش شرایط سنگینی مطرح نکرده است ،

در گناهان تو را به محاکمه نکشیده ، و از رحمت خویش نا امیدت نکرده ، بلکه بازگشت تو را از گناهان نیکی شمرده است .

هر گناه تو را یکی ، و هر نیکی تو را ده به حساب آورده ، و راه بازگشت و توبه را به روی تو گشوده است .

هرگاه او را بخوانی ، ندایت را میشنود ، و چون با او راز دل گویی ، راز تو را میداند ،

پس حاجت خود را با او بگوی ، و آنچه در دل داری نزد او بازگوی ،
غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن ، تا غم های تو را برطرف کند و در مشکلات تو را یاری رساند ...

بخش 10 از نامه ی 31 نهج البلاغه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.