یک روز فوق العاده

دیروز یه روز فوق العاده دوست داشتنی بود . دیروز خودم رو بیشتر دوست داشتم . تصمیم گرفته بودم روزم یه روز خیلی خوب و آروم و دوست داشتنی باشه و خیلی هم دوسش داشته باشم !  جالبه با همه ی اتفاقایی که افتاد نظرم عوض نشد . آخه الهه حرفش یکیه ! تصمیم که گرفت دیگه رو حرفش می مونه اساسی ...  خلاصه هر چی بگم کم گفتم ! کلی حال کردم با دیروز ... با امید و نشاط و انرژی و  شادی و آرامشی که داشتم ...  بعد یه مدت روزای غمگین و افسرده و این همه دل شکستگی ، واقعا به داد خودم رسیدم !!!  هر چه که در پیش باشه . هر چقدر آینده نا معلوم باشه ، هر چقدر زندگی بر من سخت بگیره  ... بازم می خوام همون الهه ی  همیشگی باشم . می خوام هر روزم همینطوری باشه ...   فقط این مهمه که من خودم رو خیلی دوست دارم و بدجوری هوای خودمو دارم . دلم می خواد فریاد بزنم و بگم : الهه خیلی دوست دارم .خیلیییییییییییییییییی ......

نظرات 10 + ارسال نظر
شکیبا دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 ب.ظ http://darddelhayman.blogsky.com

آفرین الهه جون که خودتو دوست داری...
منم تصمیم دارم مثل دوس جونم افسردگی و غمو بدارم کنار حیف این عمر کوتاه نیست که به غم و غصه بگذره؟!!
شکیبا هم الهه جونشو خیلی دوست داره:XXXXXXXX

شکیبا دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ب.ظ http://darddelhayman.blogsky.com

راستی یادم رفت بپرسم دیروز چه اتفاق شیرینی افتاده بود؟!
اگه دوست داشتی برامون بگو.

الهه دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.elaheh.blogsky.com

سلام شکیبا جون .
هیچ چی خیلی خاص نبود عزیزم ! کلش یه اتفاق جالب بود واسم ...

آره راست میگی عزیزم . منم هیچی نخوندم ...
دلم برات تنگ میشه ! کی تموم می کنی حالا ؟!
من تا ۷ تیر امتحان دارم . می دونی چون چنتا آزمایشگاه و درسای عملی بود که زودتر امتحان دادم ... همین . ایشالا همه با نمره های خوب پاس کنیم ...

محمد نادر پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ق.ظ http://www.soillover.blogsky.com

سلام
الهه
خوش به حالت که اینقدر خودتو دوست داری
کم پیدایی؟
سایتون سنگین شده
دیگه به ما سر نمیزنی
مرام بلاگ اسکایی ها بیشتر بود اولا . . .
اپم عزیز
بیا
منتظرم

سلام .
به خدا منم با مرامم .... :-((((
می یام ولی
خیلی بدی من همش دارم می یام ....

محمد نادر پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ http://www.soillover.blogsky.com

سلام الهه
مرسی که اومدی و میای
مرسی
شرمنده اگه گفتم با مرام نیست....
اینگار خودم بی مرام ترم
و شرمنده که مزاحم درساتم شدم
بله شما گل و با حال و خوبید
بر منکرش لعنت
اما من هرموقع میام یه رد پایی هم از خودم جا میگذارم
به هر حال
بسیار متشکرم
قربان تو
محمد نادر

محمد نادر جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ق.ظ http://www.soillover.blogsky.com

سلام الهه جان
شرمندمون کردی
و مرسی از اینکه در ایام امتحانات وقت عزیزت رو صرف من کردی و اومدی
خدا کنه لایق باشم
واست دعا میکنم
که همه ی واحد ها پاس بشه با نمره ی خوووووووووووووووووب
فدای هر چی بلاگ اسکایه
قربانت
محمد نادر

مرسی ازت ...
دیگه مجبوریم بیایم البته با کفش !!!
که رد پامونم بمونه !!!:دی

محمد نادر جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ق.ظ http://www.soillover.blogsky.com

اخه چرا؟؟؟؟
سختی چند روزه اما اگه خدای نکرده زبونم لال یکی از واحد ها رو . . .
اونوقت چی؟
من یه بار تجربه کردم
همون یه بار واسه تمام عمرم بسته
خیلی سخته که . . .
بخون
بخون دیگه

وااای ازین شوخیا با من نکن قلبم ضعیفه ها !!!
من تازه نمره های خوبم می خوام !
من اصلا نمی خوام تابستونم کوفتم شه !
می خوام همه ی تابستونو با نمره هام ذوق کنم !!!:-)

محمد نادر جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:34 ق.ظ http://www.soillover.blogsky.com

چشم
ببینم من اصلا کی دعوات کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هان؟
من فقط گفتم بخون
بخون که دعوا نیست
اره از فردا بخون الان دیگه دیره
اما فردا حتما بخونا
وگرنه میترسم نمره خوب نگیری بعد بندازیش گردن من
(شوخی )
الان جوابی که واسه نظر قبلی داده بودی رو خوندم
حالا دیگه به ما متلک هم میندازی؟
با کفش میای که رد پات بمونه هان؟؟
موفق باشی عزیز
موفق باشی عزیز

اجازه هم نداری دعوا کنی اصلا !!!! p-:
ولی من خیلی حساسم . همون بخون هم رو روحیم اثر منفی می زاره !
نمی دونی چه جوری هم که واسه خراب نشدن روحیم دارم تلاش می کنم ...
مثلا امروز هر یه سوالی که حل کردم کلی قربونه خودم رفتم ...

محمد نادر جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:19 ب.ظ http://www.soillover.blogsky.com

آرزو می کنم که عاشق شوی

و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد

و اگر این گونه نیست، تنهایی ات کوتاه باشد

و پس از تنهایی ات، نفرت از کسی نیابی.

آرزومندم که این گونه پیش نیاید...

اما اگر آمد، بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی

برایت همچنین آرزو دارم دوستانی داشته باشی

از جمله دوستان بد و ناپایدار...

برخی نادوست و برخی دوستدار

که دست کم یکی در میان شان بی تردید مورد اعتمادت باشد

و چون زندگی بدین گونه است،

برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی...

نه کم و نه زیاد ... درست به اندازه

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند،

که دست کم یکی از آن ها اعتراضش به حق باشد...

تا که زیاد به خود غره نشوی.

و نیز آرزومندم مفید باشی، نه خیلی غیر ضروری...

تا در لحظات سخت،

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،

همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه دارد.

همچنین برایت آرزومندم صبور باشی،

نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند...

چون این کار ساده ای است،

بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند ...

و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.

و امیدوارم اگر جوان هستی

خیلی به تعجیل رسیده نشوی...

و اگر رسیده ای، به جوان نمایی اصرار نورزی،

و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی...

چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است

بگذاریم در ما جریان یابد.

ویکتورهوگو

خیلی ممنونم ازت محمد. خیلی جالب بود .

محمد نادر شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ب.ظ http://www.soillover.blogsky.com

http://i28.tinypic.com/fbi87k.jpg

بابت این گل خوشگلم مرسی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد