حرفای خصوصی من با خدا !!!

خدایا می بینی امشب منو تا کجا بردی و چیا نشونم دادی ؟!

نمی دونم واسه چی !

بازم همه چیو خودت می دونی .

هرچقدرم که ظرفیت ندارم .

نه فقط امشب ، اگه صد شب دیگه هم خوابم نبره ، ممنونم ازت واسه دیدن ! که نشونم دادی . فک می کردم دیگه چیزی نیست که بدونم !

خدایا دروغ تا چه حد بزرگ دیگه ؟!

وای خدایا من چقدر ساده ام !!!

دلم الان می خواد خودمو واسه اشتباهات دیگران دار بزنم . که نبینم .

خدایا صبرم تموم می شه گاهی . وقتی که دارم آتیش می گیرم . داره می سوزه درونم . این دله کوچولویه من ...

آخه چرا من زودتر چشمامو باز نکرم !!!

از همون روزی که بعضیا ذوق می کردن و

بعد

بعضیا هم حتما داشتن به من می خندیدن دیگه !آره ؟

خدایا این قلب من پر شده از غصه ...

هی می زنم به بی خیالی بعد دوباره یه اتفاق ساده منو تا کجا می بره !!!
والا نمی دونم این چه حکمتی بود که تو این مدت اینقدر اتفاقی این وبلاگا رو دیدم !!!

دلم شدیدا نوشتن می خواست که این حرفا رو تایپ کردم . که همش تو دلم اون جمله ها رو تکرار کنم و بیشتر آتیش بگیرم . شاید بغضم بترکه !!!

منم بلاخره همه ی حرفامو می نویسم که بخونن . خیلیا !

خدایا می دونم که تو خودت خوب حواست به کارای همه هست ! می دونم زودتر از من دیدی و می دونی چیکار کنی ...

خدایا ممنونم ازت که مراقبم بودی همیشه .

ممنونم که چشمامو باز کردی . ممنونم که کمک می کنی اشتباهاتم رو بفهمم ...

خیلی دوست دارم . فقط به تو  و  لطفت امید دارم .

می دونم زیبایی های زیادی هم هست که می خوای نشونم بدی ...

خدایا بهم صبر و آرامش بده .

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد نادر جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:33 ب.ظ http://www.soillover.blogsky.com

سلام الهه
چطوری؟
من که نفهمیدم چی نوشتی
اما خوبه که میتونی بنویسی
خوش به حالت
ممنون که ومدی
من قم قبول شدم
فدات

سلام . مرسی داری خوب می یای محمد جان ...
بازم تبریک واسه اینکه تو شهر خودت هم هستی !
راستی آقای مهندس شما بایدم از حرفای خصوصیه منو خدا چیزی متوجه نشی دیگه !

شکیبا شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ق.ظ http://darddelhayman.blogsky.com

سلام الهه جون
چی شده دوست خوبم؟

راستی میدونستی پیدا کردن وبلاگ تو برای من یک اتفاق نبود و زندگی واقعی منو 180 درجه تغییر داده؟؟
آه...
دیگه مهم نیست...
دوست دارم

سلام شکیبا جونم . چرا نمی تونم تو وبلاگت نظر بدم ؟!
مشکله منه یا در کل نمی شه ؟!
شکیبا جون منظورم وبلاگ کسایی بود که می شناختمشون و اتفاقی بهشون برخوردم و چیزایی که توشون خوندم ...
تو چه جوری به وبلاگ من اومدی ؟!
کی زندگیتو تغییر داده ؟!
توروخدا بهم بگو دیگه !
منم خیلی دوست دارم و بهت افتخار می کنم .
اگه بدونی وقتی خداحافظیتو تو وب خوندم . که گفته بودی دیگه نظرم نمی خونی ! چه حالی شدم !!! خیلی دلم گرفته بود ...
آفرین که اومدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد