سلام به کسایی که دوستشون دارم . 

 چون نوشته های منو می خونن . 

 حرفای دلمو که خودمم نمی دونم توش چه خبره ...  

ولی از خدا همیشه به خاطر اینکه اونو بهم داده ممنون می مونم ! 

 چون خودمو دوست دارم. 

خیلی زیاد. اونقدر که دلم نمی خواد هیچ چیز بد و زشتی رو ببینم.مثل مامانی که جلوی چشای بچشو می گیره تا بعضی از صحنه های دلخراشو نبینه .  

اینقدر گاهی مواظب این دلم که زشتی های این دنیا رو لمس نکنه ... نمی خوام مقاوم شه . نمی خوام عادت کنه همه رو بد ببینه . نمی خوام الهه نا امید شه چون ناامیدی یه نوع کفره ! ماله منی که خدا کنارمه و کاری کرده که حالا که اینقد تنها شدم حسش کنم نیس ! 

هر بار که مجبور می شم بگم حالم بده عذاب وجدان می گیرم . ولی باید بنویسم . همیشه نهایتا سالی دو سه بار اینقدر دلم می گرفت که یه برگ بنویسم و خالی شم. اون روزم همه ی لحظه های غمگین عمرم می یومد از جلوی چشام می گذشت و همه چیز تموم می شد ! 

ولی از وقتی دفتر قرمزم رو خریدم که توش حرفای دلم رو بنویسم . زود به زود مجبور می شم برم سراغش ... 

از همون وقتی زیر شدت غصه قلبم درد می گیره و تند تند خودشو به درو دیوار سینم می کوبه ! 

امشبم این قلب درد می کنه . می دونم واسه اینه که دله کوچولوی من بی قراره . 

همیشه فرار کردم ولی دوس دارم دیگه جلو مشکلات بایستم . 

حس منم از این دنیا و آدماش الان بده . منم دور و برم خالی شده . جوری که خودم می خوام البته . می خوام همه دور شن ازم. می خوام دوستام فاصله بگیرن . که دیگه یه مدت کوتاهم که شده دلم فقط واسه خودم بزنه که اینقدر خسته نباشه که حس کنم نفس کشیدنم سخته چون یه هفته ، یه ماه ، دو ماه ، یه سال ، ... یا خیلی بیشتره که دوسته صمیمیم بهم حرفی زده که هنوز سوزش تو سینه ام مونده ، که امشب دوباره یادم بیاد ! 

می خوام فاصله بگیرم از اونجایی که یکی با یکی دیگه بحثش می شه و من تو خلوتم اشک می ریزم که چرا اینطوری شد ؟!بگم خدایا دوستای خوبم رو ازم نگیر ، خدایا اونا رو از هم دور و نسبت به هم بی تفاوت نکن . بعد همه ی ملت بگن الی چه بی خیاله که همیشه رو لباش خندس... من نمی فهمم دورو برم چی می گذره ؟! سکوت من نشانه ی چیه واقعا واسه بقیه ؟؟؟!!! 

خدایا تو می بینی همه چیو ، همین کافیه ! 

خیلیا دارن همین نزدیکیا زیر سقف این آسمون زندگی می کنن که حالشون از خودشونم بهم می خوره . می خوان جلو خودشونم واستن . می خوان از خیلی از جهات یکی دیگه باشن ، ولی من حداقل از خودم راضیم و به اون انسانی که انتظار زندگی باهاش زیر آسمون دنیا رو دارم نزدیکم ، پس امکان شاد زیستن رو دارم . 

نمی دونم بقیه دارن واسه کی زندگی می کنن ولی من دیگه خسته شدم از اینکه دیگران چه قضاوت هایی راجع به من می کنن .  

سکوت ... 

چشم هامو می بندم ، گوش ها رو می گیرم و با قدم های بلند از وابستگی هام، از دوستانم، از دوستانی که شب و روز فکر کردم و یه دنیا حرفو ریختم تو این دل کوچولو تا اونها رو شاد شاد در کنارم داشته باشم فاصله می گیرم ، اما صداشون ، حرفاشون تو گوشم می پیچه ... 

تلاش می کنم تا به قدر کافی دور شم ، دوباره با رعایت فاصله ی مورد نیاز برگردم پیش کسانی که دوستم داشته باشن همینجوری که هستم و درک کنن که همه ی وجود من عشقه ، البته به شیوه ی خودم ! 

من بار ها و بارها جلوی خودم ایستادم و گفتم که 

 الهه زندگی زیباست . 

 همه خوبن . 

 آدم ها زیبان . 

 همه جا پر عشق و صداقت و مهربونیه . 

 خدا بهمو ن کمک می کنه و باهامونه و دوسمون داره و بد نمی خواد واسمون . دیگه ترس از چی؟! غصه واسه چی ؟! 

تو این آخری که قطعا هیچ شکی نیست ، ولی بقیه هم از ته قلبم می گم . 

یه بار الهه، این آدمی که تو زندگیش به خدا خیلی عذاب کشیده ، خیلی از دست خیلیا شکسته و خورد شده و خم به ابرو نیاورده نمی گه بهم خفه شو این حرفا چیه ؟ یکم ساکت باش ببین من چی می کشم ! سر تکون بده بگو آره دنیا چه زشت شده ، چی همه بی معرفت شدن !دیگه هیچکی پیدا نمی شه که بفهمه تورو !  

و آرزو دارم که یکی دیگه هم با من همصدا بشه !!! یکی بهم دلگرمی بده وقتی دلم گرفته این حرفا رو اون بهم بزنه ...  

مگه چیه ؟! این حرفا غلطن یعنی ؟! بدرد نمی خورن ؟! دروغن ؟! گرچه خیلی وقتا به هر کس که رسیدم نمی گم دردم چیه از ترس اینکه موجب غمی تو دل دیگری بشم ولی بی شک هیچکس نبود یه بار بهم دلگرمی بده ! هیچکس بهم نگفته زندگی زیباست ! هیچکس ! معنی این حرف می دونی چیه ؟؟؟  

اینکه من می تونستم الان بدبین ترین آدم دنیا هم باشم ...  

ولی امشب یاد حرف دوستایی افتادم که بهم گفتن چقدر آدم بدیم که یه بار نشده درد دلشونو گوش کنم و ساکت بمونم ! و الکی با حرفای امیدوار کننده " گیرشون نیارم " عین جمله همین بوده !!!  

یعنی من بیشتر از همه خودمو گیر آوردم حتما دیگه . آهان ، بعدشم گفتن اگه تو فک می کنی داری به بقیه کمک می کنی واسه خودت فک می کنی !!!  

خلاصه می گن نباید هر آنچه بر خود می پسندی بر دیگران هم بپسندی که !!!  

دوستم اصلا بهم گفت اگه خودت تو شرایط من بودی می نشستی غصه می خوردی بعد چرا نمی ذاری ما غصه بخوریم ؟؟؟!!!! با همه ی وجودم دلم می خواد و آرزومه که یکی نذاره غصه بخورم و بهم هر وقت غمگینم امید و دلگرمی بده... 

 تا حالا خیلیا به من گفتن من غیر طبیعیه احساساتم یا حس نوع دوستیم اشتباها زیاده !  

ولی واقعا الان که این یه نمونه حرف رو که خوردم اینجا زدم می خوام یه چند نفر که می خونن این نوشتمو و ازشون واقعا ممنونم چون خیلی بلنده ، بهم بگن واقعا ذهنیات من و رفتارم در برابر دوستان و اطرافیانی که واقعا دوستشون دارم ، اشتباه و غیر عادیه ؟؟؟ 

 اگه این طوریه شاید باید اساسی تر از اینا به خودم کمک کنم !

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد نادر یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:12 ب.ظ http://www.soillover.blogsky.com

سلام الهه
چطوری؟
خوبی؟
متنت رو خوندم
نمیدونم اینارو خودت نوشتی یا از جایی کپی کردی
ناراحت نشو
اصلا منظور بدی نداشتم
اخه دیگه یجورایی رک شدم
و الانم یه جورایی حس کردم که این متن رو از جایی گژی کردم
حتما من اشتباه میکنم
۱۰۰٪
بی خیال
خوستم بگم که من نمیدونم رفتارت با دوستان خوبه یا بده اما اینقدری میدونم که خودم چون اکثرا غمگین بودم . دیگه یه جورایی خودم با غم حال میکنم و نمیخوام کسی دلداریم بده که غصه نخور
و همیشه خواستم به اوضاع موجود رضایت داشته باشم
یه جورایی سرخوشم!!
اصلا اینگار اینجوری از ادم شاد ها بهتره اوضاع
نکته:
اصلا حرفای منو جدی نگیر چون الان از سر کلاس ریاضی اومدم بیرون. هنگم!!
راستی دلمان تنگ شده بود
اولا می اپیدی خبر میکردی بی وفا
اپم
البته مضخرف نوشتم
قربانت محمد نادر

شکیبا سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:28 ب.ظ

سلام الهه جونم
خوبی؟
من همه ی این پست رو خوندم...
احساساتت و چیزایی که بهت گذشته خیلی به شبیه چیزایی که به منم گذشته...
اگه تو به این چیزا میگی غیر طبیعی پس شکیبا هم باید غیر طبیعی باشه...
عزیزم صندق پستیتو چک کن که میخوام همه چیز رو بهت بگم..
خوش باشی گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد