روزای الکی ...

خدا جونم ؟ باشه ایرادی نداره ، هر کاری خواستی با زندگیم بکن دیگه اگه حرفی زدم !!!


- تازه از دریا اومدم ، رفتم شنا کردم اینقدر حال داد تصمیم گرفتم از این به بعد 5 شنبه ها که زودتر تعطیل میشم برم استخر !

- امروز یه عالمه روی یه نقشه داشتم کار می کردم ، منم که اصلا اعصابم ضعیفه کلی تمرکز کرده بودم و اینا ، یهو خسته شدم ، بستمش ، Save هم نکردم حتی !

حالا فردا کلی کار دارم باز .

- مسئول یه پروژه شدم که قبلا رئیسم روش کار می کرده و همیشه شبکه به دلیل غیر معلومی دچار مشکل میشه ، یعنی خیلی حل مشکلش برام حیاتیه ، هم واسه آبروی خودم ، هم شرکت ! کلا خیلی نیاز به لطف خدا دارم ، الان یک هفتست فقط دارم استرسش رو تحمل می کنم !

سر همین پروژه هم خیلی اعصابم بهم ریخت ، هرکاری که میگم می خوام بکنم اون رئیسم می گفت نه این فکر نمی کنم جواب بده ! هی همین رو می گفت ، یعنی دیگه اعصاب برام نمونده بودا ، یهو یک بار برگشتم بهش گفتم من هرچی میگم شما میگی جواب نمی ده ، میشه بگی چی جواب میده ما همون کارو بکنیم ؟؟؟ واقعا رو مخ بود این آدم ، بعد تازه خوشم اومد یه همکارم بهش گفت همین کارهایی که این میگه و شما میگی جواب نمی ده رو تست کردی تا حالا ؟ گفت نه ! یعنی آدم دلش می خواد خفش کنه ! هیه ، حال کردم با این جمله که بلاخره ساکتش کرد ولی !

حالا خدا خودش باید کمک کنه آبروم نره!

همین دیگه ، کلا این روزای من سرکار داره اینجوری میگذره و الان مهم ترین چیز برام همین پروژه هست ولی فعلا !

بعدشم اینکه روزای تعطیل من در کمال عدم علاقم به این موضوع دارم تا ظهر می خوابم ، مثل همین امروز و بعدشم میرم بیرون واسه گردش و تفریح و خلاصه شب هم زود خوابم نمی بره ، بعد یعنی واقعا فرداش سر کار بهم سخت میگذره ها ! واقعا ! از بی خوابی میمیرم !!!

خدایا کلا کمک کن یکم زندگی برام شاد تر شه ! خیلی ممنونم خدا جونم ، به خاطر همه چیز ...  :-*


my heart is broken

اگه یه غم گنده برای همه ی زندگیت توی دلت بمونه ! بمونه و بدونی که این غم هیچوقت تنهات نمی زاره ، گاهی دلت می گیره، بی دلیل ، بیخود !

اگه یه غم گنده تو دلت بمونه ، دیگه هیچوقت واسه اشک ریختن بهونه نمی خوای، دیگه هرگز خنده هات رو خودت هم باور نمی کنی ! گاهی از خودت می پرسی الان من خودمم ؟؟؟!!!

اگه یه غم گنده داشته باشی و یهو دلت هم بگیره و هیــــــــــــــــــــــــــــچ راهی واسه باز شدنش نباشه، آدم بمیره بهتره والا، بد حسیه ، بد ! همین الان که دلم گرفته ، اینقدر حالم بده که دلم می خواد اگه می تونستم یه آرزو کنم ، از خدا می خواستم که آدم دلش هیچوقت نگیره ! ( البته اگه می تونستم یه آرزو کنم ، آرزوی دیگه ای می کردم ، 100 % هم اشتباه می کردم ... )

نمیدونم والا !

اینم شد زندگی آخه ، عمرمون گذشت و ... گذشت دیگه ، گذشت !

خودم !

دفتر قدیمی سرور 1 خودمو باز کردم ، اولش کوچولو یه کنار نوشته بودم

" گل های سرخ بدون هیچ گزندی در میان خارها زندگی می کنند ، تو چرا از مشکلات می هراسی ؟! "

نمی دونم دقیقا این جمله رو کی نوشتم و مشکلات اون موقع من چی بوده ،

اما نهراس الهه جان ، نهراس که خودم هواتو دارم !!!

خودم !


PS : این دفتر رو اشتباه گرفته بودم ! اولین دفتر شبکهی منه ، یه جورایی میشه NETWORK + البته ما که NETWORK+  نگذروندیم ، آخه اون زمان فارغ التحصیل شده بودیم دیگه خیر سرمون ! هیه

بعدش جالب اینه که با چه دیدی نکته برداری کردم از تو کلاس ! آخه هرچی برام جدید و جالب بود می‌نوشتم ، بعد الان واقعا اون نوشته ها رو می خونم به خودم می گم آخی ، کوچولو ! هیه

خیلی جالبه !