-
نه صدایم را میشنود و نه صدایم میکند...
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 21:42
دلم خوش بود که اگرچه دستانش در دستانم نیست ، دلش که با من است ! وقتی دلش با من است یعنی تمام او از آن من است اما حالا نه دستانش در دستانم هست نه دلش با من ! چقدر سخت است تحمل اینکه به یکباره تهی شوی از او … گاهی سکوت ، نشانه رضایت از وضع موجود نیست ! شاید ؛ شاید کسی دارد خفه میشود، پشت سنگینی یک بغض ...
-
روزای الکی ...
جمعه 7 تیرماه سال 1392 23:42
خدا جونم ؟ باشه ایرادی نداره ، هر کاری خواستی با زندگیم بکن دیگه اگه حرفی زدم !!! - تازه از دریا اومدم ، رفتم شنا کردم اینقدر حال داد تصمیم گرفتم از این به بعد 5 شنبه ها که زودتر تعطیل میشم برم استخر ! - امروز یه عالمه روی یه نقشه داشتم کار می کردم ، منم که اصلا اعصابم ضعیفه کلی تمرکز کرده بودم و اینا ، یهو خسته شدم ،...
-
my heart is broken
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 23:33
اگه یه غم گنده برای همه ی زندگیت توی دلت بمونه ! بمونه و بدونی که این غم هیچوقت تنهات نمی زاره ، گاهی دلت می گیره، بی دلیل ، بیخود ! اگه یه غم گنده تو دلت بمونه ، دیگه هیچوقت واسه اشک ریختن بهونه نمی خوای، دیگه هرگز خنده هات رو خودت هم باور نمی کنی ! گاهی از خودت می پرسی الان من خودمم ؟؟؟!!! اگه یه غم گنده داشته باشی...
-
خودم !
دوشنبه 3 تیرماه سال 1392 13:09
دفتر قدیمی سرور 1 خودمو باز کردم ، اولش کوچولو یه کنار نوشته بودم " گل های سرخ بدون هیچ گزندی در میان خارها زندگی می کنند ، تو چرا از مشکلات می هراسی ؟! " نمی دونم دقیقا این جمله رو کی نوشتم و مشکلات اون موقع من چی بوده ، اما نهراس الهه جان ، نهراس که خودم هواتو دارم !!! خودم ! PS : این دفتر رو اشتباه گرفته...
-
خدایا !
جمعه 31 خردادماه سال 1392 14:50
خدایا کمکم کن از تمام قدرتی که بهم دادی استفاده کنم و به تمام چیزهایی که عمیقا می خوامشون برسم نه اینکه تمام موهبت هام رو الکی هدر بدم و در آخر نه خودم به چیزی رسیده باشم و نه خیری به کسی رسونده باشم ... خدایا آرزوهای بزرگ زیادی دارم ، روح من رو به اندازه ی آرزوهام بزرگ کن ... خدایا به من توان بده ، برای صبر و برای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1392 19:58
thank GOD for THIS moment
-
درد دل با خدا
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 00:20
خدایا ، می دونی که ، دلم گرفته ، از دست خودم ! دیروز که فکر می کردم ، با خودم می گفتم با همه ی کمبودایی که دارم حسشون می کنم و از نظر روحی آزارم میدن ، بازهم چقدر خوشبختم که حس میکنم تو هوامو داری. خدایا من میدونم خیلی چیزا بهم دادی که لایقشون نیستم ، اما تو تنها کسی هستی که همیشه می تونم ازش طلبکار باشم . متاسفانه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 خردادماه سال 1392 19:54
-
تعطیلات ...
جمعه 17 خردادماه سال 1392 20:06
دلم گرفته ؛ مثل خیلی از وقتای دیگه ... از اون دل گرفتنایی که آدم احساس می کنه دلش می خواد با یکی درد دل کنه ، شاید با خودش ! 4 روز مهمون داشتیم ، تازه رفتن مهمونامون ، من دیگه حسابی خسته شدم ، از بس که دیگه 1 ثانیه هم تنها نبودم و همه جا باهاشون رفتم، البته به زور ... نمیدونم کلا چرا بعضی از آدما از تعطیلات واسه...
-
بلاگ اسکای ...
جمعه 17 خردادماه سال 1392 15:39
سلام بعد از مدتها اومدم به وبلاگ سر بزنما اصلا در نگاه اول از تغییرات بلاگ اسکای خوشم نیومد افتضاحه ... اما بلاگ اسکای واقعا یه گنجینست برای من گنجینه ای از خاطرات خوب ... و یه مجموعه از یادگاری های خوب ...
-
زندگی بی معنی !
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 00:37
نمی دونم امشب چون روز سختی داشتم و حالم گرفتست اینطوریم یا نه خیلی از چیزا برام دیگه بی معنی شده ، بی معنیـــــــــــ ...
-
خستگیـــــــ الهـــه
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1392 21:49
دلم به اندازه ی همه ی دنیا گرفته ، واسه همینه که دوباره اومدم دارم می نویسم ! نه اینکه دلم بخواد با گفتن نارضایتیم از زندگی ناشکری کنما ! نه ، واقعا از خدا به خاطر همه چیز ممنونم اما اما حال دلم خوب نیست فردا هم کنکور دارم اصلا هم آماده نیستم تمام طول هفته هر کاری واسم پیش میاد می زارم واسه جمعه ! بعد جمعه ها تا ظهر...
-
...
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 21:30
-
شب که وقت خوابیدن نیست !
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 02:13
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 چقدر دلتنگِ تو باشم خوب است گلِ کوچکم؟ چند سالِ نوری انتظار بکشم تا به دیدارم بیایی؟ چند ساعتِ دیگر زنده بمانم لبخندت اتفاق می افتد؟ تا کجایِ آینده پشتِ پنجره بایستم سلام می کنی؟ با چه مقیاسی تنهایی را بسنجم که دروغ نگفته باشم؟ اصلا بگو ببینم تو چرا...
-
خیلی دلتنگم ...
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1392 00:20
وقتی دلم ازت میگیره ... جز تو به کی بگم ؟؟؟ خیلی دلتنگم ...
-
میای؟
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 21:46
دلم برا دستات برا بغلت برا عطر تنت برا حضورت برا چشمات بدجور تنگ شده یه بارم سرزده بیا میای؟؟؟
-
سال نو مبارک !
جمعه 9 فروردینماه سال 1392 21:25
از زندگی سیرم ! دلم نمی خواست اولین حرف امسالم این باشه ، اما اولین چیزی که دلم خواست مکتوبش کنم اینه ، چرا یه عالمه بنویسم تا حالمو توصیف کنم ؟! همین بسه ...
-
برای مهدی گلم
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 09:34
متن تبریک پارسالم حرفای امسالم هم هست می خوام دوبار بزارمش اینجا برات مهدی جونم : میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست . میلاد تو معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم . امروز روز توست و من تمام دلتنگیهایم را " به...
-
تولد مهدی عزیزم مبارک...
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1391 09:21
امروز 16 اسفند 91 ، ساعت 9:09 من توی شرکت تنهای تنهام ... امروز یه روز خیلی خیلی خوبه، خیلی بیشتر از اون خوب که آدم بتونه دربارش توی وبلاگش ننویسه، حتی اگه مدتها از ننوشتنش میگذره! امروز یکی از بهترین روزا توی تقویمه، مهمترین مناسبت امروز تولد مهدی جونه! دلم میخواد یه دنیا تبریک بگم بهش و بگم براش خیلی خوشحالم .......
-
دلتنگ دلتنگم ...
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 21:06
پیشانی ام ... چسبیدن به سینه ا ت را می خواهد ... و چشم هایم خیس کردن پیراهنت را ... عجب بغض پرتوقعی دارم ... من امروز ...
-
دیپاک چوپرا :
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1391 11:06
در بطن هر انسان فرشتگانی وجود دارند که تنها آرزویشان آن است که زاده شوند ...
-
الهه + مرخصی
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 19:14
امروز 2 ساعت و نیم زودتر از سرکار اومدم خونه ، احساس می کنم به عمر بیشتر زندگی کردم ! هیه خداییش کار دیگه آخرش تا 3 ! بسه دیگه ... چه هدفی دارن ساعت کاری تعیین کردن برا ما ! وا !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آبانماه سال 1391 19:10
شکیــــــــــــــــــــــــــــبا جونم ؟ کجایی عزیزم ؟ این آدرس رو اشتباه گذاشتی ؟؟؟
-
تعطیل ...
پنجشنبه 11 آبانماه سال 1391 20:20
بعد از سالها دوباره باید روزهای تعطیل تقویم را بشمارم ...
-
خسته نباشید !
یکشنبه 7 آبانماه سال 1391 19:24
دوستان بیاین به من خسته نباشید بگین ! درسته به کسی خبر ندادم ریا نشه ! اما من از صبح تا غروب سر کار می رم ... کسی خسته نباشید نمی گه آیا ؟؟؟
-
رسیدن به کمال
جمعه 14 مهرماه سال 1391 14:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 رسیدن به کمال در نیویورک، در ضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمک مالی برای مدرسه مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی بود، پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمی شود... او با گریه گفت: کمال در بچه من "شایا"...
-
روزگار بدیه !
سهشنبه 24 مردادماه سال 1391 23:22
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند ...
-
تکرار ...
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1391 00:56
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 ای آدمک کوکی ، صبح شد که بیدار شی مثل همه ی عمرت ، تکرار شی و تکرار شی صبح بعدیت انگار نیست ، تو توی شبت غرقی بین شب و روز تو ، انگار که نیست فرقی شب هات مثل روزاته ، روزات همگی تکرار از دست همه سیری ، از دست خودت بیزار پرواز واسه تو مرده ، تو اوج...
-
همه ؟!
سهشنبه 10 مردادماه سال 1391 02:19
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 بدترین و خطرناکترین کلمات اینست: «همه این جورند». تولستوی
-
هدف ...
سهشنبه 10 مردادماه سال 1391 01:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 یک چیز میتواند همه چیزرا دگرگون کند ، انتخاب هدف و چسبیدن به آن . ( اسکات رید )