-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1390 22:13
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1390 17:42
چنین کنند با عاشقان ؟؟؟!!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 مهرماه سال 1390 00:42
خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 01:54
تعجب میکنم وقتی میبینم انگار نه به خواب و استراحت نیاز دارم و نه به غذا !!! چند روزه که فقط یه ساعتشو بیهوش شدم !!! و الان با اینکه میدونم باید صبح زود بیدارشم و فردا یه عالمه کار دارم که باید حال انجامشو داشته باشم شک می کنم که واقعا من الان زندم یا نه ؟ فقط فکر میکنم ! انگار معتاد شدم . میدونستم خیلی وقته معتاد شدم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 شهریورماه سال 1390 00:31
تو کیستی،که اینگونه،بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم . ..................................................... وااای که آدم وقتی عشقش رو ببینه چقدر شارژ می شه ! هیه . شادم . شاد !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1390 14:04
همچین خسته و افسرده مانده ام و هیچ چیز دلم را شاد نمی کند ! حتی از آسمان هم باران می بارد !!! اه
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1390 01:06
نخستین اصل قانون اساسی جهان این است که هرکس آتش افروزی کند خود نیز میسوزد !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 01:46
یادته بچه تر که بودیم ازمون می پرسیدن می خواین بزرگ شدید چه کاره بشید ؟! اون موقع ها منم مثل هر بچه ی دیگه ای بلاخره به این سوال جواب می دادم . هرچند که این جواب خیلی زودم عوض می شد ! ولی بعد تر ها که بزرگ تر شده بودم و می دیدم هر کس واسه رسیدن به یه نقطه ای توی آرزوهاش تلاش می کنه ، یکم به بقیه غبطه می خوردم ! ولی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 07:13
هر کسی تو زندگیش یه سری مشکلات داره ! بعضیا مشکلاتشون بزرگتره و تحملش سخت تر . بعضیا با مشکلاتشون کنار اومدن و خودشون رو با هرچیزی درگیر نمی کنن و بعضیام مثل من شاید از مشکلات می ترسن و ازشون فرار می کنن . اما انگار گاهی مشکلات نمی خوان ما رو تنها بزارن ... فکر نمی کنم لذت های زندگی بیشتر از سختیها و مشکلات ما باشه و...
-
دلتنگی
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 16:21
سلام . سلام به همه ی کسایی که این نوشتم رو می خونن و سلام به همه ی دوستای وبلاگیم که دیگه اصلا بهشون سر نمی زنم !!! آخه خیلی درگیرم . درگیر خودم ، درگیر زندگیم ، مشکلاتم ، یا حتی شادیام ! این وبلاگ یه جایی بود واسه وقتایی که دلم می گیره ، نه اینکه این روزا دلم نمی گیره ! ولی ... به این راحتیا این دل کوچولو خالی نمی شه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1390 01:22
همه دوست دارند که بر روی قله زندگی کنند، اما بهترین شادیها را در بالا رفتن از کوه تجربه می کنند .
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 12:23
از میان آنان که برای دعا به سوی تپه می روند ، تنها آنان که با خود چتر می برند به کار خود ایمان دارند ... خدایا ایمان و اطمینانم رو زیاد کن ، همچنین امید و صبرم رو ، خدایا زندگیم رو هر روز زیباتر کن و کمکم کن که دیگه هیچوقت زندگی کسی رو زشت نکنم و دلیل غصه ی هیچکسی نشم ... خدایا خیلی دوست دارم ، کمکم کن خودم رو بیشتر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 01:49
سلام سلام من الهه ام می خوام دوست تو باشم ... یه دوست تازه با یه دنیا حرفای تازه حرفای دل من واسه تو ! و یه گوش واسه حرفای قشنگ تو دوست خوبم سلام به همه ی دوستای تازم .... _ این اولین پستم تو این وبلاگه ! دقیقا یه سال قبل ! می خواستم بگم وبم یه ساله شد ... چه زود می گذره !!!
-
یادداشت 3
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 01:06
چقدر تابلو ! چقدر تابلویه که خیلی دلم واسه نوشتن تنگیده ... واسه آپ کردن ! (عقده ای ! هیه )
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 00:45
چقدر جالب ! چقدر جالبه که آخرین پستم واسه 29 اسفند بوده و امروز 29 اردیبهشته ! 2 ماه غیبت داشتم ...
-
یادداشت 1
پنجشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1390 00:36
به نام خدای خوب و مهربون ... (خدا جونم هنوز ازم خسته نشدی ؟! من که خیلی وقته خسته ام از سازهای این الهه ای که بد جوری منو درگیر کرده !!! _ خوددرگیری ... )
-
نوروز
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 15:26
خدا جونم ازت می خوام تو این سال جدید عقلمون زیاااااااااااااااد و زیادتر شه !!! اینم از دعا ! حالا تبریک : همه ی دوستای گلم ، خودم و همه ی بقیه ها !!! ، سال نو رو تبریک می گم بهتون ، نوروزتان مبارک و از این حرفا ... خوش باشششییییییییییییییییییییییییییییین . هیه اینم از اخرین روز و اخرین پست سال و ... می دونین می گم کلی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 اسفندماه سال 1389 17:08
من میتوانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشتهخو یا شیطان صفت باشم. من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم. من میتوانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم. چرا که من یک انسانم، و اینها صفات انسانى است و تو هم به یاد داشته باش: من نباید چیزى باشم که تو میخواهى، من را خودم از خودم ساختهام. منى که من از خود...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 11:39
گریزانم از این شکل حیات و از این غربت تلخ ، که به اجبار به پایم بستند .
-
روز مهندس
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 12:15
برای مهندسین بن بستی وجود ندارد ، آنان یا راهی خواهند یافت ، یا راهی خواهند ساخت ! * روز مهندس مبارک * پی نوشت : الان چون خودمو مهندس حساب کردم باید به من تبریک بگید مثلا !!! هیه
-
این اصلا یک متن نیست ، جملات و کلمات شناور در ذهن الان منه !!!
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 17:36
دلم می خواست تو این روز بارونی که تو اتاقم نشستم و صدای بارون می یاد و منو یه جوری اندوهگینم کرده قلم و کاغذ بردارم و یه متن خوشگل بنویسم . از غم و شادی ها و احساس و افکار این روزام ! بنویسم دیگه . بنویسم تا آروم شم . بنویسم تا دوباره یه چندتا جمله ای که هی تو ذهنم تکرار می شن همینجا کات شن و بریم فکر کنیم . فکر کنیم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 بهمنماه سال 1389 11:58
به نام خدای خوب و مهربون و گلم قلم رو بر می دارم و آخرین برگ دفتر قرمز دلم رو باز می کنم ، یه برگ سفید مثل رنگ احساس الانم ، پاک و سفید ، نه اندوهی ، نه فکری ، نه ... هیچ چیز ! تازه تونستم بلاخره از روی تختم بلند شم و سر حالم ، به هیچ چیز فکر نمی کنم ! اما کم کم خودم و زندگی ای که دوستش دارم و با همه تلاشم سعی در زیبا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 بهمنماه سال 1389 13:41
یه عالمه کار بهتر هست که می شه تو لحظه هایی که تلف می کنیم عمر و وقت و جوونیمون رو انجام بدیم ، و یه عالمه احساس بهتر که می شه تجربشون کرد ! قدر خودمون رو خیلی بیشتر از اینا بدونیم ، اینقدر افسوس نخوریم ! بهتر بگم کاری نکنیم که بعدش افسوس بخوریم !!! باشه الهه ؟ این از کدوم قولاته ؟ هان ؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1389 16:34
وقتی ادم حالش خیلی گرفتس باید چیکار کنه ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟
-
یه دنیا استرس
یکشنبه 26 دیماه سال 1389 02:54
امروز یه امتحان دیگه ام دادم ولی اصلا وقت ندارم ذوق کنم دیگه ! ( اصلا نمی دونم پاس می شه یا نه ها ! ) واسه این که تموم شد بلاخره و گذشت می گم ! وای که چقدر ترسیدم ، اصلا نشد خوب بخونم ، سر جلسم که یه عالمه قاطی کرده بودم ولی در کمال خونسردی ! عجیبه واسم حاله این ترمم ! نه این که خونسردما ! نه بابا از این خبرا نیس ! دو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 15:43
سلام یه سلام شاد و خندون اصلا کی گفته قراره من و این دل کوچولو همیشه غمگین باشیم ؟! هان ؟! می خوایم شاد باشیم ! به آخرین نوشته ی این دفتر نگاه می کنم و غصه ها دلتنگیام ولبخند می زنم ، آخرین جملات صفحه رو می خونم ، نوشته های چند شب پیشمه : به اشتباهاتم تو زندگی فکر می کنم ، به گذشته و به آینده ، می گم آهای دل کوچولوی ن...
-
اونی که تنها ترینه ، حتی سایه هم نداره !
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 11:43
من همونم که همیشه غم و غصم بی شماره اونی که تنها ترینه ، حتی سایه هم نداره ! این منم که خوبیامو ، کسی هرگز نشناخته اون که در راه رفاقت ، همه ی هستیشو باخته ! هر رفیق راهی با من ، دو سه روزی همسفر بود ... ادعای هر رفاقت ، واسه من چه زودگذر بود ! هرکی با زمزمه ی عشق ، دو سه روزی عاشقم شد عشق اون باعث ضجر همه ی دقایقم شد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 17:16
این روزها هرروز که می گذرد،دلم برای دیروزش تنگ تر می شود!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 15:21
این روزها هر روز که می گذرد ، دلتنگ دیروزم !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 14:39
چشمانم در آسمان به جستجوی آخرین ستاره ی شب است و می روم به اوج ، کنار او ، ستاره ای که که در سپهر آرزو ، یگانه تقدیر من است ...